Bad E Vazandeh

پرتاب می کند، پرتاب می کند شاعر را، شاعر را بادِ وزنده از، بادِ وزنده از بُرج پرتاب می شود، پرتاب می شود شاعر در باد، شاعر در باد بادِ وزنده بَر، بادِ وزنده بَر بُرج پرتاب می خورَد، پرتاب می خورَد شاعر بَر باد، شاعر بَر باد بادِ وزنده در، بادِ وزنده در بُرج پرتاب می دهد، پرتاب می دهد شاعر را، شاعر را بادِ وزنده از، بادِ وزنده از بُرج پرتاب می کند (ها ها) پرتاب می کند (ها ها ها) شاعر را (ها ها) شاعر را (ها ها ها) بادِ وزنده از (ها ها) بادِ وزنده از (ها ها ها) بُرج (ها ها ها، ها ها ها، ها ها ها) پرتاب می شود (یو او او) پرتاب می شود (یو او او) شاعر در باد (یو او او) شاعر در باد (یو او او) بادِ وزنده بَر (یو او او) بادِ وزنده بَر (یو او او) بُرج (یو او او، او او او، او او او) پرتاب می کند، پرتاب می کند شاعر را، شاعر را بادِ وزنده از، بادِ وزنده از بُرج پرتاب می شود، پرتاب می شود شاعر در باد، شاعر در باد بادِ وزنده بر، بادِ وزنده بر بُرج پرتاب می کند، پرتاب می کند شاعر را، شاعر را بادِ وزنده از، بادِ وزنده از بُرج