Lyrics

نه سحر دیگر شام تیره ی هجران دارد نه اثر دیگر آه سینه ی سوزان دارد دل من دیگر با این روز پریشان خو کرد به قفس مهر و الفت مرغ پریشان دارد به خود نمیپردازم با سوز دل میسازم به خود نمیپردازم با سوز دل میسازم با تنهایی خو دارم چون عشق او دارم سر بر زانو دارم با آشفته سری گر جام می برگیرم شوری از سر گیرم چون آتش درگیرم در این بی خبری دیشب یادت با ما بود رویایی بس زیبا بود،زیبا بود شمع و بزم تنهایی خون دلم چون می در مینا بود به خود نمیپردازم باسوز دل میسازم به خود نمیپردازم باسوز دل میسازم من راز عشق و شیدایی در چشم تو میخوانم من سوز و رنج تنهایی از جور تو میدانم میگریم و میخندم دیوانه چنین باید دیوانه چنین باید میسوزم و میسازم پروانه چنین باید پروانه چنین باید به خود نمیپردارزم با سوز دل میسازم به خود نمیپردازم باسوز دل میسازم باسوز دل میسازم باسوز دل میسازم باسوز دل میسازم
Writer(s): Khoram Khoram Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out