Lyrics

عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد در تنور بلا و فتنه خویش پخته و سرخ رو چو نانم کرد می پریدم ز دست او چون تیر دست در من زد و کمانم کرد خلق گوید چنان نمی باید من نبودم چنین، چنانم کرد پر کنم شُکر آسمان و زمین چون زمین بودم آسمانم کرد از ره کهکشان گذشت دلم زان سوی کهکشان کشانم کرد نردبان ها و بام ها دیدم فارغ از بام و نردبانم کرد چون جهان پر شد از حکایت من در جهان همچو جان نهانم کرد چون زبان متصل به دل بودم راز دل یک به یک بیانم کرد چون زبان متصل به دل بودم راز دل یک به یک بیانم کرد بیانم کرد بس کن ای دل که در بیان ناید آنچه آن یار مهربانم کرد بس کن ای دل که در بیان ناید آنچه آن یار مهربانم کرد پر کنم شُکر آسمان و زمین چون زمین بودم آسمانم کرد
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out